✿حـــرف دلــ ــ ــ ــم✿

 هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید ،باید ،باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست...

نوشته شده در جمعه 30 تير 1391برچسب:مثل هیچکس,ساعت 16:36 توسط نــفــس| |

 "مــــــــ♥ـن و تـــــــــ♥ـو "
قـشـنـگ تـریـن تـرکـیـب دنـیـاسـت

 

نوشته شده در چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:من و تو,ساعت 20:54 توسط نــفــس| |

 چشمانم در آسمان
به جستجوی آخرین ستاره ی شب است
و می روم به اوج ، کنار او
ستاره ای که در سپهر آرزو
یگانه تقدیر من است...

نوشته شده در دو شنبه 19 تير 1391برچسب:ستاره,ساعت 14:59 توسط نــفــس| |

 

نمیـ دونــم از کــدوم ستــــــاره میـ بینیــ منــــــو...

*عیــــدتون مبارک* 

نوشته شده در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:یا ابا الصالح المهدی ( عج),ساعت 10:18 توسط نــفــس| |

 بینــــ زمیــن و آسمـــان ...
جــای دلهـــره آوریسـتـــــــ ...!
اما گاهــــی دلــــم مــــی خواهـــد ...
همینـــ طور معلق بمـــانـــم ...!!

نوشته شده در چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:دلهـــره,ساعت 21:12 توسط نــفــس| |

 سلام

امروز میخوام برم دیدن بابام..  دلم واسش خیلی تنگ شده.. این مدت که سرم شلوغ بود و درگیر کارا بودم نتونستم بهش سر بزنم امیدوارم ازم دلخور نباشه آخه اینقده دوسم داره که هروقت دیر میرم پیشش ازم دلخور میشه. عیب نداره امروز میرم یه شاخه گل میبرم واسش  دیگه آشتی میشه ..

بابا جـــــــــون ببخشید که دختر خوبی واست نیستم.. اگه مونده بودی الان خیلی بهتر بــــــــــودم ، آروم تر و اینقدر مشکل نداشتم ولی چه کنم که تقدیر بود و خواست خـــــــــــدا جونم..    دوستتــــ دارم و همیــــــــــــشه به یـــــــــادت...

نوشته شده در سه شنبه 13 تير 1391برچسب:حــرف دلــ ــ ــم**,ساعت 15:52 توسط نــفــس| |

 

 سلام

 

همه چی بهم پیچیده، زندگیم یه مدل دیگه شده مخصوصا این چند ماه اخیر، یه ماه پیش یه وضعیتی واسم پیش اومد که فکر میکردم آخرای زندگیمه ،احساس میکردم خـــــدا بهم الهام کرده که زندگیم آخراشه با هرکی دوست دارم خداحافظی کنم یه حال عجیبی بود مدام گریه میکردم.. خیلی حال غریبی بود ،، هیچوقت نفهمیدم اون حال رو چرا داشتم،، اون مدت دلم خیلی تنگ بود واسه عشقم.. ازم خیلی دور بود ولی حالا برگشته و کمی نزدیکترم هست و هر روز خــــــدا رو از این بابت شکر میکم ولـــــــــــی اون حس رو هنوز دارم. بلاتکلیفی، سردرگمی، اسارت..

این اسارت که واقعا عذابم میده، همیشه گلایه میکنم به خــــــــدا که چرا من؟ چرا من آزاد نیستم؟ چرا باید همچین جنسیتی آزاد نباشه ..! 

خسته ام .. اگه بگم از زندگی دروغ گفتم اما، خسته ام از این وضعیت که همه هستن اما من تنهام..، همه چیز هست من گمش کردم.. ، دلخوشی هست و من دلتنگم... 

هیچ متنی و جمله ای، حتی کلمه ای نمیتونه حال این روزای منو وصف کنه چون وصفش بزرگ و بغضم مانع.

 

همین قدر میدونم که خــــــــــــــــدا هست ...

نوشته شده در دو شنبه 12 تير 1391برچسب:حرف دلـ ـم*,ساعت 18:58 توسط نــفــس| |

 دوستت دارم
به قاعده‌ مرگ،بی ‌قاعده
چنان که بی ‌هیچ ترسی در‌ بر بگیرمت
و نرسیده به قانون جنگل چشمانت..

لبالب با تو تمام شوم..

نوشته شده در شنبه 10 تير 1391برچسب:دوستت دارم,ساعت 15:56 توسط نــفــس| |

این بزرگترین استثنا

در قوانین داروسازی است:

دردهای من

فقط با لبهای تو

درمان میشود

. . .

نوشته شده در سه شنبه 6 تير 1391برچسب: لبهای تو,ساعت 15:53 توسط نــفــس| |

 این روزهآ ...

خیلـے 

چیزها בست من نـےست !... 

مثلا .. 

בستآنت !!!
 

نوشته شده در شنبه 3 تير 1391برچسب:בستآنت,ساعت 13:6 توسط نــفــس| |

 "روزی به تمام این بی قراری ها می خندی و ساده از کنارشان می گذری..."

این قشنگترین دروغی است که دیگران برای آرام کردنت به تو می گویند !!

نوشته شده در پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:دروغ,ساعت 19:38 توسط نــفــس| |


Power By: LoxBlog.Com